بوسه

هنری.خاص .عکس های هنریعید تان مبارک

بردی دل من من از تو جان میخواهم 

و هر انچه بردی من از تو آن میخواهم 

سر هر مصرع از این شعر تو حرفی بردار 

هر چه شد من از تو آن میخواهم 


برای تک تک شما دوستای خوبم که در طول این مدت سرزمین منو غرق نور و شادی کردین و در تمام لحظه های شاد و غمگین سال 90 همراه و همدل و همزبانم بودین دوستتون دارم  

رو

روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد 

در رگ ها،نور خواهم ریخت 

و صدا خواهم در داد :

ای سبد هاتان پرخواب !سیب 

اوردم 

سیب سرخ خورشید 

برای سعید

هنری.خاص .عکس های هنری


روزگاری   فرزندم ! روزگاری بود که آدم ها با قلبشان می خندیدند و با چشمشان: اما امروز تنها با دندان هایشان  می خندند د رحالی که نگاهشان سردو غریب سایه ام را از پشت سر می پایند.   به راستی زمانی بود که آدم ها با قلبشان دست می دادند اما فرزندم گذشت آن زمان. امروز آن ها بی قلبشان دست می دهند در حالی که با دست ِ چپ جیب ِ خالی را می کاوند.   "خانه ی خودت است ، بازهم بیا " چنین می گویند و چون باز می آیم و خودمانی رفتار می کنم بار ِ دیگری در کار نیست  دیگر در به رویم  نمی گشایند.   بس چیزها آموخته ام فرزندم ! آموخته ام که چهره ام را با نقاب های گوناگون بپوشانم همچون جامه های گوناگون  – نقاب خانه ، نقاب اداره ، نقاب خیابان ، نقاب مهمانی ، با لبخندهایی مناسب ِ هر نقش همچون صورتک هایی نقاشی شده.   نیز آموخته ام من تنها با دندان هایم بخندم و بی قلبم دست بدهم. آموخته ام بگویم: " خدا نگه دار " حال آن که دلم  می گوید:" برنگردی !" آموخته ام بگویم :"از ملاقات ِ شما بی نهایت خوشوقتم " حال آن که سخت بی تفاوت ام ، و آموخته ام بگویم :"لذت بردم از مصاحبت شما "، حال آن که سرشار از ملال گشته ام.    اما باور کن فرزندم می خواهم همچون خودم باشم در گذشته ها زمانی که همچون تو بودم.   می خواهم از یاد ببرم همه ی این نقش و نقاب ها را از آن بیش تر می خواهم دیگر بار خندیدن با قلبم را بیاموزم زیرا خنده ام در آینه ، تنها دندان هایم را نمایش می دهد راست همچون نیش های زهر آگین ِ مار یا کژدم !   پس به من بیاموز فرزندم ، چگونه بخندم ، چگونه همچون گذشته ها با قلبم بخندم و همچون تو ، خود ِ خودم باشم.  


 "شعری از گابریل اوکارا شاعر نیجریه ای     "

از عشق چیزی بگو

عکس عاشقانه, عکس رمانتیک



بیتوته کوتاهی است جهان 
در فاصله گناه و دوزخ 
خورشید
همچون دشنامی بر می آید
و روز
شرمساری جبران ناپذیری ست
آه
پیش از آن که در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی.
درختان
جهل معصیبت بار نیاکانند
و نسیم
وسوسه ئی نابکار
مهتاب پائیزی
کفری ست که جهان را می آلاید
چیزی بگوی
پیش از آن که در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی
هر دریچه ی نغر
به چشم انداز عقوبتی می کشاید
عشق
رطوبت چندش انگیز پلشتی ست
و آسمان
سر پناهی
تا به خاک بنشینی و
بر سرنوشت خویش
گریه ساز کنی
آه
پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگوی
هر چه باشد
چشمه ها
از تابوت می جوشند
و سوگواران ژولیده آبروی جهانند
عصمت به آینه مفروش
که فاجران نیازمند ترانند
خامش منشین
خدا را
پیش از آن که در اشک غرقه شوم
از عشق
چیزی بگوی!

شاملو

دل من

عکس عاشقانه, عکس رمانتیک

ادامه نوشته

هدیه

بالا نوشت : این پست رو تقدیم میکنم به دوستی که تازه یافتمش 


کارت پستال-کارت های تبریک-پستال کارت-kart postal-تصاویر مناسبتی


مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه

شب که از راه میرسه
غربتم باهاش میاد

توی کوچه های شهر
باز صدای پاش میاد
من غمای کهنه مو بر میدارم
که توی میخونه ها جا بذارم
می بینم یکی میاد از میخونه
زیر لب مستونه آواز میخونه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه

گرمی مستی میاد توی رگهای تنم
می بینم دلم میخواد با یکی حرف بزنم
کی میاد به حرفای من گوش بده
آخه من غریبه هستم با همه
یکی آشنا میاد به چشم من
ولی از بخت بدم اونم غمه
ولی از بخت بدم اونم غمه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه

خسته از هر چی که بود
خسته از هر چی که هست
راه میافتم که برم
مثل هر شب مست مست
باز دلم مثل همیشه خالیه
باز دلم گریه تنهایی میخواد
بر میگردم تا ببینم کسی نیست
می بینم غم داره دنبالم میاد
می بینم غم داره دنبالم میاد
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه
منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه